ساعت 10 و 24 دقیقه شب ، 27 خرداد ماه 1397
مشغول خوندن کتاب از خوب به عالی از جیم کالینز بودم ، کتاب فوق العاده ای که توضیح میده چجوری بعضی از شرکتها میتونن خودشون رو به موقعیت عالی ارتقا بدن و وجه تمایزشون با شرکتهای هم تراز چیه ؟
کتاب خیلی خوبی هست به نظرم که من به تازگی شروع به خوندنش کردم
امروز صبح جلسه ی هشتم کلاس زبان مهد بود و به نسبت جلسه ی خیلی خوبی بود همونطوری که با احساس خوب وارد مهد شدم با احساس خوب هم خارج شدم .
خیلی حالم خوب بود .
مخصوصا که به محض ورودم رادین کوچولوی چشم قشنگه پرید بغلم کرد .
بعدش هم که بدو بدو رفتم شرکت تااااا 5
بعد هم که اومدم خونه و ددر کنار استاد گرانقدر و دختر خوانده اش ساعاتی رو گذروندیم و بعد از رفتنشون ، گزارش کلاس رو نوشتم و بعد هم فیلم و کتاب ...
الانم میخوام کمی زبان بخونم البته اگر خوابم نبره
خدایا شکرت که من توی مدار خوشبختی قرار گرفتم
خدایا شکرت که من توی مدار ثروتم
خدایا شکرت که آرامش مهمون زندگی من و خانوادمه
خدایا شکرت که توی مدار عشق قرار دارم :)
بعد از مدتها مشغله یکمی فرصت پیدا کردم .
امروز عصر یکی دو ساعت بعد از اومدن من مهمونا رفتن ...
یکمی به زندگی سابقم برگشتم ...
اینقد همیشه تنهاییم وقتی مهمون زیاده یا دورم یکمی شلوغه برام عجیب غریبه و یکمی اذیتم
خدایا شکرت که اینقد همه چیزو توی زندگیم رو به راه کردی ...
از همه چییییی...
فردا کارگاه صخرمه
قبل از رفتنم باید یکمی به کارای شنبم برسم ... طرح درسای بچه های کلاس زبانو آماده کنم و بعد با خیال راحت برم صخره
خدایا نمیدونم به چه زبونی شکرت کنم که تو بهترینی توی زندگیم ...
تو برام کافی هستی :)
عاشقتم